عشق تلخ

نوشتن ، ناله های پنهان دل را سر دادن است ، نویسنده بیشتر برای تسلی دل خود می نویسند تا بخاطر خوانندگان .

عشق تلخ

نوشتن ، ناله های پنهان دل را سر دادن است ، نویسنده بیشتر برای تسلی دل خود می نویسند تا بخاطر خوانندگان .

برگرفته از یک وبلاگhttp://manbahar.blogfa.com

مهربانی تا کی؟ بگذار سخت باشم و سرد. باران که بارید چتر بگیرم و چکمه. خورشید که تابید پنجره ببندم و تاریک. اشک که آمد دستمالی بردارم و خشک. دل که رفت نیشخندی بزنم و سوت

بگذار ابریترین شعر هایم را با غریب ترین لهجه بخوانم.

این عادت من است که هر غروب بر ایوان دلتنگیم می نشینم و خویش را مرور میکنم...

نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل ان شدی...

هرگز حسرتی در هیچ کجا ی دنیا یکچا جمع نمی شود که در همین سه واژه کوتاه: او دوستم ندارد... من برای سالها می نویسم.....سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند.....افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود.....همیشه یکی بود یکی نبود

رفتی خدانگهدار

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی مطمئن باش و برو

ضربه‌ات کاری بود دل من سخت شکست و چه زشت به من و

سادگی‌ام خندیدی به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود و

خیالم می‌گفت تا ابد مال تو بود، برو تا راحتتر تکه‌های

دل خود را آرام سر هم بند زنم 

 

 

 

فقط کسی (مثل من)معنی دل تنگی را درک می کند

که طعم وابستگی را چشیده باشد

 پس هیچوقت به کسی وابسته نشو

 که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست.. آرزویم این است که یک روز فقط یک روز

 توبرای من باشی

 و بتوانم دست های گرمت را در دستانم بگیرم

تا شاید یخ دستان سرد و کبودم شکسته شود

بتوانم سرم را روی شانه هایت بگذارم

 و هر لحظه بر آنها بوسه بزنم

 ای کاش

اشکهایم با دست های مهربان تو پاک می شد

اما تو هیچ وقت نتوانستی باور کنی

 قلبی که غرورش شکسته در انتظار توست

در مقابل تو غرور معنا ندارد

نتوانستی باور کنی که دو چشم بی تاب من

 که هر لحظه انتظار طلوع نگاه تو را می کشند

 و ندانستی که دست هایم فقط

 به دنبال گرمی دست های تو می گردند

سراپای وجود تو همه خوبیست

و همین است که مرا آزار می دهد

تو خوبی اما من تو را ندارم.

بیا و با نگاه چشمان زیبایت زندگی را به من برگردان

نظرات 2 + ارسال نظر
دوره گرد جمعه 30 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 00:06 http://www.man-l3i-to.blogfa.com

دلم روشن است که میایی
و میروند اندوه سالهایی که گذشت(خیالشم قشنگه مگه نه؟)
.
.
.
"سال نو مبارک دوست جونم"

دوره گرد جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 http://www.man-l3i-to.blogfa.com

دیرباور دوراندیش من، با من بگو، از چه می هراسی
که دریچه قلبت را برویم بسته ای؟
مگر باور نکردی سوگند قلبم را که با تپش هایش فریاد زد با تو می ماند.
مگر باور نکردی گریه های بی قرارم را؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد